از آنجا که همسرداری امری است دو جا نبه، در این بخش به جای همسرداری علی (ع) ، عنوان همسرداری در خانه علی (ع) انتخاب گردید لذا به چند اصل از اصول حاکم در همسرداری خانه علی (ع) و فاطمه زهرا (س) اشاره می گردد:
1- پرهیز از خواسته های مادی و تلاش در جهت جلب رضایت همسر:
- فاطمه جان! آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم؟
- دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم آنچه بود به شما و فرزندانم حسن و حسین دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردیم.
- فاطمه جان ! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهیه غذا بروم؟
حضرت زهرای اطهر، نگاه نجیبش را بر زمین انداخت و فرمود:
یا ابا الحسن ! انی لا ستحیی من الهران اکلف نفسک ما لا تقدر علیه
ای اباالحسن! من از خدایم شرم دارم که از تو چیزی درخواست نمایم که مقدورت نباشد.
و اینگونه خانه علی و زهرا، کانون مودت و محبت و رحمت می شود، و علیرغم وجود همه مشکلات و سختیها و مصائب که در زندگی مشترک علی (ع) و زهرا (س) بیش از هر خانه دیگر وجود داشت، به اعتراف خود امیرالمؤمنان نگاه به چهره همسر کردن باعث زدوده شدن هرگونه غم و اندوه می گردد:
((سوگند به خدا، من زهرا (س) را تا آن هنگام که خداوند او را به سوی خود برد، خشمگین و مجبور به کاری ننمودم، او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچگاه موجب ناخشنودیمن نشد... من هر گاه به چهره زهرا (س) نگاه می کردم هرگونه غم و اندوه از من برطرف می شد...))
آری این خانه، خانه ای است که از مظاهر رفاه مادی در آن هیچ یافت نمی کنی و لیکن همجواری با همسر و شریک زندگی را مایه آرامش می یابی.
2- تقسیم کار در خانه:
یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده تعیین حدود مسؤولیت افراد در خانواده است.
رسول خدا در اولین شب ازدواج علی (ع) و زهرا (س) کارهای آنان را به این شکل تقسیم نمود: خمیر کردن آرد و پختن نان و تمیز کردن و جارو زدن خانه به عهده فاطمه (س) باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و مواد غذایی را علی (ع) انجام دهد.
پس از آن بود که حضرت زهرا (س) فرمود:
جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم، زیرا رسول خدا (ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.
3- فرمان پذیری و رعایت حق مدیریت شوهر در خانه:
البیت بیتک و المره زوجتک إفعل ما تشاء
علی جان! خانه، خانه توست و من همسر تو هستم، هر آنچه می خواهی انجام بده.
این پاسخ زهرای اطهر در جواب درخواست علی (علیه السلام) برای ورود عمر و ابوبکر به خانه و پس از ماجرای به آتش کشیدن در منزل و مصدوم شدن حضرت زهرا (س) است.
4- آرایش و زینت برای همسر
رسیدگی به وضع ظاهری به خاطر همسر از اصول زندگی یک زن و مرد مسلمان است و در زندگی علی (ع) و زهرا (س) نیز این اصل خود ر به خوبی نشان می دهد. نقل است پیامبر برای شب عروسی حضرت زهرا (س) دستور داد عطرهایی خوشبو تهیه کنند و زهرا (س) نیز در داخل خانه دائماً معطر بودند.
5- یاری رساندن به همسر
یا رسول الله هر دو دستم به علت آرد کردن گندم با آسیای دستی ورم کرده،زخم شده است.
دیشب را تا صبح به آرد کردن گندم مشغول بودم و علی نیز فرزندانم حسن وحسین را نگهداری می کرد.
و همین همراهی و دلجویی علی (ع) بود که زهرا (س) را در تحمل مصائب و مشکلات کارهای خانه یاری کرده و حتی تحمل زخم دست را هم بر او آسان می کرد. در آن سو هم هنگامی که علی (ع) از جهاد و جبهه جنگ برمی گشت، فاطمه (س) استقبال گرمی از او می کرد، شمشیر او را گرفته و می شست. در تمام فعالیتهای علی (ع) او را همراهی می کرد و نسبت به مسائل او و جامعه حساسیت نشان می داد و به این شکل با همراهی ، همفکری و رغبتی که در خود نشان می داد خستگیها و مرارتهای بیرون را از جسم و روح او دور می کرد.
6- حاکمیت روح عاطفی و نگاههای محبت آمیز در خانه
شیرین ترین اوقات زندگی ، لحظاتی است که انسان چشم به معشوق خود می دوزد و او را می نگرد و عاشقانه با او صحبت می کند و نهایت عشق و عاطفه خود را در کلام و نگاه ابراز می دارد.
زندگانی علی (ع) و زهرا (س) پر است از این لحظات عاشقانه و شیرین.
علی (ع) می گوید: ((دائماً به او می نگریستم و از دلم غم و اندوهها برطرف می شد.))
و فاطمه (س) خطاب به همسرش می گوید:
علی جان ! جانم فدای تو ! جان و روح من سپر بلای جان تو ! یا اباالحسن همواره با تو خواهم بود. چه در خیر و نیکی به سر ببری، چه در سختی ها و بلاها گرفتار شوی، همواره با تو خواهم بود.
و چه نیکو کلام خود را به اثبات رسانید و جان خویش را در طبق اخلاص نهاد و فدایی علی (ع) شد.
7- اهمیت دادن به تفریح، مزاح و شادی در روابط
اگر چه خانه علی و زهرا، کانون ساده زیستی، زهد، ایثار، انفاق، جهاد، سیاست، اندیشه، شجاعت و هزاران فضیلت دیگر بود و اگر چه آنها مظلوم ترین انسانهای عالم هستند و عمری پررنج و مصیبت داشتند !و لیکن زندگی آنان خالی از لحظات شیرین و دلپسند تفریح و شادی هم نبود. چرا که علی (ع) و زهرا (س) هم انسانند و انسان هم به شادی و تفریح احتیاج دارد،اما از آنجا که علی و زهار در بالاترین مراتب انسانیت قرار دارند، تفریح و شادیشان هم متناسب با روح متکاملشان و به دور از هر گونه، افراط و تفریط است.
مروری بر چند نمونه زیبا از زندگی سراسر زیبای این بزرگواران مؤید مطالب فوق است :
- در شب عروسی شان، اگر چه زنان دف می زنند و سرودهای شاد می خوانند، اما فضای مجلس خالی از تکبیر و سرودهای معنوی هم نیست.
- در صحنه ای دیگر زهرا (س) را مشاهده می کنیم که در حضور علی (ع) با فرزندش حسین مشغول بازی کردن است و به او می فرماید :
انت شبیها بأبی لست شبیها بعلی
تو به پدر من پیامبر شبیهی و به پدرت علی شباهتی نداری
و این موجب خنده و تبسم حضرت علی (ع) می شود.
- در جای دیگری علی (ع) و زهرا (س) را مشاهده می کنیم که به اتفاق به صحرا رفته اند و به هنگام خوردن خرما و در قالب گفتگو و مفاخره ای شنیدنی، تفریحی شیرین و دلپسند دارند.
علی (ع) می فرماید: ای فاطمه ! رسول خدا ، مرا بیشتر از تو دوست می دارد. و حضرت زهرا (س) پاسخ می گوید: از سخن تو تعجب می کنم ! آیا می شود پیامبر اکرم (ص) تو را بیش از من دوست داشته باشند، در حالیکه من میوه دل او و عضوی از پیکرش و شاخه ای از شاخسارش می باشم و غیر از من فرزندی ندارد.
پس از آن به نزد پیامبر رفتند و صحبتشان را در حضور پیامبر ادامه دادند، ابتدا فاطمه (س) پیش دستی کرده و عرض کرد:
ای رسول خدا ! کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم، من یا علی؟ رسول خدا (ص) فرمود:
تو به من محبوب تری و علی از تو برای من عزیزتر است !
و پس از آن باز هم علی (ع) است و زهرا (س) و مفاخره ای شیرین و شنیدنی :
علی (ع) : آیا من به تو نگفتم که فرزند فاطمه باتقوایم؟
زهرا (س) : من نیز دختر خدیجه کبرایم
علی (ع) : من فخر کائناتم
زهرا (س) : من دختر کسی هستم که نزد خدا آنچنان گرامی شد که گویی به فاصله دو کمان یا نزدیکتر نسبت به پرودگارش قرار گرفت.
علی (ع) : خدمتگزارم جبرئیل است.
زهرا (س) : خطبه ام را در آسمان، راحیل خوانده است و خدمتگرارانم گروههای فرشتگان یکی پس از دیگری هستند.
علی (ع) : من در جایگاهی رفیع و بلند زاده شدم.
زهرا (س) : من هم در مقام والا و بلند مرتبه به ازدواج و همسری تو در آمدم...
علی (ع) : شیعیان من از دانشم می نگارند.
زهرا (س) : ظرف دانش شیعیان من نیز از دریای علمم لبریز می شود.
علی (ع) : من کسی هستم که خداوند اسم مرا از اسم خود مشتق ساخته، او عالی است و من علی.
زهرا (س) : من نیز چنین ام، او فاطر است و من فاطمه.
و زندگی کوتاه علی (ع) و زهرا (س) پر است از این قطعات تاریخی و صحنه های زیبا و شنیدنی که نشانگر با نشاط و زیبا بودن زندگی ایشان است علیرغم تمام مشکلات و گرفتاریهای آنان.
وسایل زندگی حضرت علی (ع) - چه شد ((سوید))؟ چرا سر در گریبان داری؟ - از خانه علی می آیم؟ به خدا سوگند او را دیدم در حالیکه بر روی حصیری ساده و کوچک نشسته بود. به او گفتم: بیت المال در دست توست و من چیزی از آن در خانه ات نمی بینم؟! فرمود: اثاثیه این خانه را به خانه دیگر انتقال داده ایم و به زودی به آنجا کوچ خواهیم کرد. این اثاث را هم پس از مرگ نمی توان به همراه برد. - به خدا سوگند ، به یاد دارم که روزی گفت : با این جامه ها به سرزمین شما آمدم و باروبنه ام همین است که می بینید. اکنون اگر از بلاد شما ، با چیزی جز آنچه با آن آمده بودم ، بیرون روم،از خیانتکاران خواهم بود. آری زندگی امام (ع) بسیار ساده و به دور از وسایل و ابزار فراوان و زرق و برق بود. او دشمن تصنع بود. درعین حال همان ابزار اندک، پاک، نظیف و آراسته بود. حتی مرکب سواری امام هم در زمانه خودش ساده ترین حالت ممکن بود، قاطری به نام دلدل. از متاع دنیا تنها بخشی از ابزار را داشت که برای زندگی او بسیار ضروری به نظر می آمدند.
لباس و کفش علی (ع) روزی او را بر منبردیدم که در حال صحبت، لباسش را تکان میداد. بعدها از وی پرسیدم که دلیل این کار چه بود؟ پاسخ داد که فقط همین یک لباس را در اختیار داشته است و چون آن را شسته و در حال خیس در بر کرده بود تکان می داده تا زودتر خشک شود. او در لباس هم بسیار قانع بود. به لباسهای گوناگون و رنگارنگ بی توجه بود. لباس و کفش ساده ای داشت که خود می شست و خود وصله می زد. غذای علی (ع) - جالب است که او، درغذا خوردن هم بر هوس خود صبور بود و همیشه هم به غذایی ساده و حداقل بسنده می کرد. روزی از جلوی قصابی می گذشت. قصاب به ایشان پیشنهاد کرد از این گوشت بخرید. امام فرمود: پول همراه ندارم. قصاب گفت: نسیه می دهم. امام فرمودند: برخوردن گوشت صبر می کنم و نسیه نمی خرم. امام بر غذا صابر بود و هرگز در یک وعده دو خورشت مصرف نکرده و از بین دو خورشت ساده ترین را بر می گزید و می فرمود : هیچ کس نیست که خوراک و نوشیدنی و پوشاک او نیکو ولذت بخش باشد مگر اینکه در فردای قیامت ایستادن او در برابر خدای عزوجل طولانی شود. در حلال دنیا حساب است و در حرام آن عقاب. علی (ع) مردی است که با نان جویی می سازد تا مرم را سیر دارد و نخلستانهای احداث شده با دست خود را وقف مستمندان نماید. با چنین اوصاف آنکس که نان جوین علی (ع) را می دید گمان می کرد در او قدرت و توان مبارزه کافی نیست اما آنگاه که مبارزه او را می دید درحیرت بود که چگونه با چنین نان خشنی آن همه قدرت و جرأت از او بر می خیزد غافل از اینکه علی (ع) خود در این باره می فرماید : آگاه باشید ه درختان بیابانی چوبشان محکمتر است و آتششان شعله ورتر و پردوام تر اما بوته های سرسبز (که همواره در کنار آب قرار دارند) پوستشان نازکتر و کم دوامترند.
- به راستی مقصود از این سخنها چیست؟ - منظور مقایسه سیره حضرت علی (ع) با سرو وضعی است که برای خودت درست کرده ای! - نکند انتظار داری من هم مثل علی (ع) زندگی کنم؟ شاید فراموش کرده ای که او علی (ع) بود. من که علی (ع) نیستم! - اگر قرار بود که این شیوه زندگی فقط مخصوص ائمه اطهار و بزرگان دین باشد، دیگر لزومی نداشت در تاریخ ذکر شود. نقل این مسائل در کتب اخلاقی و تاریخی، برای آموختن و عمل کردن است! ائمه اطهار هم همیشه بر عمل کردن به آنها تأکید داشته اند. چون این امور اصولی است ثابت، محکم و پایدار! نه منحصر به زمان و اشخاصی خاص! - یعنی منظورت این است که من هم مثل حضرت علی (ع) لباس بلند و کفش وصله دار بپوشم و سوار بر اسب یا قاطر شوم؟ - دوست عزیز! ساده زیستی در سیره پیشوایان دین و حضرت علی (ع) یک اصل است. اما طبیعی است که این اصل در شرایط گوناگون، و زمانهای مختلف، صورتهای مناسب آن جامعه و زمان را می طلبد. پس حفظ این اصل، لزوماً هم به معنای حفظ همان شکل ها و قالب ها نیست. بلکه حدودی مثل نفی تجمل،اسراف، تبذیر، اتلاف و رعایت عفاف، کفاف، قناعت... همیشه و در همه زمانها قابل رعایت است. چنانچه امام صادق (ع) پیرامون نوع لباس می فرمایند : ((فخیر لباس کل زمان لباس اهله)) بهترین لباس در هر عصری لباس اهل آن زمان است. حضرت علی (ع) در نامه به عثمان بن حنیف می نویسند : بدان که امام شما از دنیایش به این دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باش! شما توانایی آن را ندارید که چنین باشید، اما مرا با ورع ، تلاش، عفت،پاکی و پیمودن راه صحیح یاری دهید.
- نمی دانم چه بگویم! فقط می دانم که : آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید |
![]() |
![]() |
|
- تو میدانی امیرالمؤمنین از چه جهت ما را به خانه اش دعوت کرده است؟ - من، چیزی نمی دانم. فقط چشمانم به آن کیسه بزرگ پر از پولی است که پای غلام علی با آن برخورد کرد. - آیا می دانی علی اینهمه پول را از کجا آورده است؟ - چرا از خودش نمی پرسی؟ - یا علی! این پولهای زیاد کجا بوده است؟ - این پولها از آن کسی است که مال ندارد. - منظور علی از این جمله چه بود؟ - یادت هست که چندی قبل، علی با پیراهن کهنه ای از کنار ما رد شد و ما با لحنی تمسخرآمیز و متلک گونه فقر و و تهی دستی علی را به رخ او کشیدیم. غلامش می گفت پس از آن جریان، علی به او گفته است امسال خرماها را به فقرا ندهد. بلکه خرماها را به بازرگانان بفروشد و پول آنها را جمع کند. حال هم ما را در اینجا جمع کرده است تا به ما بفهماند که او مردی دارا و ثروتمند است. اما با بخشیدن اموالش به فقرا، چیزی از آن را برای خود نگاه نمی دارد. احتمالاً، حال هم قصد دارد این پولها را میان مستمندانی که هر سال برایشان خرما می فرستاد، تقسیم کند. بعضی علی (ع) را به علم زیادش می شناسند و بعضی حیران عدالتش هستند. بعضی شیدای غیرتمندی اش هستند. بعضی هم مبهوت جنگاوری اش. اما کمتر کسی علی را اسوه و سمبل کار و تولید اقتصادی می شناسد. علی از همان دوران کودکی وبعدها نوجوانی و جوانی اش مشغول کار و فعالیت شد. از کودکی تا کهنسالی تا آنجایی که وقت و فرصت به او اجازه می داد، کار می کرد و خرج زندگانی اش را تأمین می نمود. در تمام این دوران هم : مشروعیت کار برای علی (ع) مهم بود، نه نوع و مقبولیتش! به همین جهت هم، امام را در دورانهای مختلف عمرشان در کارهای گوناگون و مختلفی می بینیم. در جوانی با شتری برای مردم مشکهای آب را حمل می نمود و آنها را در اختیار آنان قرار می داد و آنها را در اختیار آنان قرار می داد تا مخارجش تأمین شود. با کاشت درخت و بنای باغها، با حفر قنات و چاهها زمین را آباد می کرد و چرخ اقتصادی را به چرخش درمی آورد. او کار می کرد و درآمدش را انفاق می نمود. با اینکه بعدها یکی از پردرآمدترین انسانهای زمان خودش شده بود، اما باز هم به اموالش دل نمی بست. خود می فرماید : صدقه ای که من از مال خودم خارج می کنم، اگر مابین همه بنی هاشم تقسیم کنم، آنها را کفایت می کند. و اینهمه از آن رو بود که امیرالمؤمنین بزرگترین دشمن فقر و نداری بود. در کلامی به فرزندش محمد حنفیه می فرماید : پسرم من از فقر بر تو می ترسم. از آن به خدا پناه ببر! چرا که فقر دین انسان را ناقص و عقل و اندیشه او را مشوش و مردم را نسبت به او، و او را نسبت به مردم بدبین می سازد. او دشمن فقر بود. سفارش می کرد که هرکس باید با کار و کوشش، از دچار شدن خانواده اش به فقر و مکنت جلوگیری کند و پس از آن هم در آمدش را به کمک و یاری فقرا، اختصاص دهد. امیرالمؤمنین کاری را که در جهت مبارزه با فقر انجام می شد امری مقدس و در ردیف جهاد فی سبیل الله به حساب می آورد. از همین رو هم بود که مولای مؤمنان علاقمند بود تا از دسترنج خودش به تأمین زندگی اش بپردازد. حتی در دوران خلافت هم که کار و وظیفه اش سنگین، و فعالیتش زیادتر بود- امیرالمؤمنین بر کشوری وسیع حکومت می کرد که چندین برابر ایران فعالی است و به عزل و نصب و بازرسی و حسابرسی می پرداخت- با اینکه کارهای خلافت خسته اش می کرد، اما همچنان تأکید داشت که از دسترنج خودش امرار معاش کند و از بیت المال مصرف نکند. و نقل است حتی پس از بیعت مردم با ایشان در امر خلافت، به مزرعه رفت و مشغول کار و زراعت خویش شد. آری! بی رغبتی به دنیا، بابنای دنیا که خدای متعال آنرا وظیفه همگان قرار داده است،منافات ندارد. شیوه امیرالمؤمنین که تربیت یافته اسلام است به ما می فهماند : دنیا را بسازید، زمین را آباد کنید، ثروت ایجاد کنید، اما دل نبندید! اسیر آن نشوید، تا راحت بتوانید در راه خدا انفاق کنید. هر چه می توانید ثروت تولید کنید،اما خودتان کمتر مصرف کنید! |